از آغاز شکلگیری نظام سرمایهداری، این
نظام اقتصادی از آن جهت که مجالی
برای سیطره اقتصاد مالی غیرواقعی بر
اقتصاد واقعی مبتنی بر تولید ارزش از
طریق کار بوده، آماج حمله قرار
گرفته است.
بر مبنای این برداشت، نظام سرمایهداری، هر چند
در ابتدا با انباشت سرمایه حاصل از کار آغاز شد،
ولی در ادامه، موتور محرک خود را با مصرف
جایگزین کرد، و با ایجاد و گسترش جهالتهای
چندجانبه بازی اقتصاد مالی را پروارتر نمود.
این انتقادات به قدری تند و تیز شد که در
نسخه مارکسیستی، به انکار کامل ارزش سرمایه
منجر گردید، و فتنهای در جهان برانگیخت.
در مقابل، رستنگاههای مکتب اقتصادی جنوب آلمان،
بر آنند که آنچه به عنوان «سرمایهداری بد» نکوهش
شده، «نسخه انگلیسی سرمایهداری» است که صدالبته،
به صورتهای بد و ناشایستی از استثمار و تسلط
اقتصاد مالی بر اقتصاد واقعی تولید ارزش منجر شده است.
در مقابل «نسخه انگلیسی»، «صورت آلمانی سرمایهداری»،
عمدتاً مبتنی بر «کارآفرینی» و خلق فناوری بوده است،
که این، نه تنها مذموم نیست، بلکه
به گسترش متناسبی از توان بشر در رویارویی
با مسائل محیطی منجر شده است.
از این گذشته، این شکل از اقتصاد که مبتنی بر کارآفرینی است،
و در نقاط مختلفی از شرق و غرب عالم مؤثر واقع شده است،
در کنار گسترش اجتماعی دانش، میتواند و در عمل توانسته است
که سطح مناسبی از برابری را بین کوشندگان جامعه فراهم آورد.
توأم با اقتباسهای آزاد؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
هو العلیم